نهـــم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

 

غم یک‌دفعه به‌سراغ آدم می‌آید عَزیزُم؛ درست مثل دشمنی ناانصاف که از پشت حمله می‌کند، زخم می‌زند و آدم را از پشت، از خودش تهی می‌کند. غم آمده است عزیزُم و من دارم فکر می‌کنم اسم امروز باشد: معلوم نیست، چه مرگم شده است؟! غم آمده است عزیزُم اما تو غصه‌ات نباشد. من جز غصه‌داری و دوست‌داشتنِ تویِ نادیده که کاری از دستم برنمی‌آید!

نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 135 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

 

مونونوکلئوز؛ اسم یک بیماری است. اگر سخت‌تان بود، اسم این بیماری را تلفظ کند، بگویید بیماری بوسه! چون، نامِ دیگری این بیماری، بیماری بوسه است. همین‌قدر قشنگ و لطیف.

نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

 

کتابی می‌خوانم با عنوان شعر و تجربه؛ اثر ویلهلم دیلتای.
نویسنده نوشته است من بنا به این دلایل دارم در شعر گوته عمق‌پیمایی می‌کنم.
چندباری می‌خوانم: عمق‌پیمایی.
بعد فکر می‌کنم اگر این کلمه در ساحت و گفتاری عاشقانه وارد شود، عجب معرکه‌ای می‌شود.

مثلا:
محبوبم! تمام آن‌سال‌ها که خودم را ملزم کرده بودم که عمیقاً روحت را بپیمایم!
یا
محبوبم!
حالا که خسته از عمق‌پیمایی لطافت‌ها و ظرائف روحی‌ات به تنهایی‌ام پناه برده‌ام...

 

نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

 

اگر جایی خواندید یا دیدید که دختری برای تمام سربازهای پست دیده‌بانی پایگاه نوژهٔ همدان دست تکان داده است، بدانید من بودم! من! من!

نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 136 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

  اسفند بود. باران می‌بارید. استانبول بودم‌. من تنها زنی بود که برای بازدید از توپ‌کاپی چتر نداشتم. تمام روز باریده بود. خیس بودم. خیسِ خیس. یک‌جور خیسی دل‌چسب از باران. دلم نمی‌خواستم برگردم هتل. می‌ نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

 

زنانگی‌هایم را گاهی اضافه می‌آورم. بخشی را می‌ریزم توی قرمه‌سبزی. با بخشی دیگر، خانه را تمیز می‌کنم. با بخشِ دیگر برای گنجشک‌ها غذا می‌ریزم و بخش بزرگ‌ترِ زن‌بودنم را هی می‌نویسم. بی‌مخاطب، بی‌خواننده!

نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

  آدم‌ها به‌اعتبار داشته‌هایشان عزت پیدا می‌کنند. سرشان را بالا می‌گیرند. فخر می‌فروشند و خوشحال زندگی می‌کنند. آدم‌ها به‌اعتبار نداشته‌هایشان هم به کنجی پناه می‌برند. هی گریه می‌کنند. هی زخمه با سه‌ت نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

  خواسته بودم این‌ها را برای کسی بگویم. نگفته بود. کسی نبود برای گفتنم. برای همین نوشته بودم. برای همین می‌نویسم.چشم که چرخاندم حفرهٔ خالیِ کنار خانه‌مان را دیدم. پشت دستم را گزیدم و توی دلم گفت: «هی نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

 

نگاه می‌کنم توی چشم‌های خسته و غمگین فروشنده‌های آخر وقت مترو؛ مخصوصاَ آن‌هایی که گرد سفیدی روی موهایشان نشسته و محجوب‌ترند.
نگاه می‌کنم به چشم‌هایشان. غمِ نان و ناامیدی را از چشم‌هایشان به جان می‌خرم و برمی‌گردم خانه‌.
من مدت‌هاست خستهٔ خودم نیستم‌.
من خستهٔ آدم‌هام...

نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19

  عیان‌شدگی چیزِ زیاد معرکه‌ای نیست!چه عیان‌شدگی جسمی...‌چه عیان‌شدگی روحی...عریانی و برهنگی فرصت کشف را می‌گیرد یا بهتر بگویم: فرصت کشف‌وشهود را...همین عریانی افراطی و برهنگی باعث می‌شود آدم‌ها تنبل نهـــم...
ما را در سایت نهـــم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khanomef بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:19